نمونه هایى از دلایل امامت امام جواد (ع )
روایات بسیارى بیانگر تصریح یا اشاره امام رضا (علیه السلام ) بر امامت فرزندش امام جواد (علیه السلام ) است از جمله راویان بزرگى که به نقل اینگونه روایات پرداخته اند عبارتند از:
1 - على بن جعفر (فرزند امام صادق (علیه السلام ) و) عموى حضرت رضا( علیه السلام ) .
2 - صفوان بن یحیى .
3 - معمّر بن خلاّد.
4 - حسن بن جهم .
و جماعت دیگرى که به خاطر رعایت اختصار، از ذکر آنان خوددارى شد، اینک به چند نمونه از این روایات توجّه کنید:
1 - ((على بن جعفر)) در ضمن گفتارى به حسن بن حسین بن على بن حسین فرمود:
((خداوند حضرت رضا (علیه السلام ) را در آن هنگام که برادرها و عموهایش به او ستم کردند، یارى فرمود)) و پس از ذکر مطالبى ، على بن جعفر مى گوید: من برخاستم و دست ابوجعفر محمد بن على (یعنى امام جواد (علیه السلام ) ) را گرفتم و گفتم :
((گواهى مى دهم که تو در پیشگاه خدا، امام هستى )). امام رضا (علیه السلام ) گریه کرد و سپس (به من ) فرمود: اى عمو! آیا از پدرم نشنیدى که مى فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
((بِاءَبِى ابْنُ خِیَرَةِ الاِْماءِ النَّوْبِیَّة ...؛ پدرم به فداى پسر بهترین کنیزان از اهل نوبه . پاک سرشتى از فرزندان او (حضرت قائم ) است ؛ آواره (بیابانها) و طالب خون پدر و جدّش ، پنهان شده از نظرها (که مدّت غیبتش آن قدر طولانى است ) که در مورد او گفته مى شود از دنیا رفته ، یا هلاک شده ؟ یا به کدام بیابان و درّه اى رفته و ناپدید شده است )).
گفتم : فدایت گردم ! راست مى گویى .
2 - ((صفوان بن یحیى )) مى گوید: به حضرت رضا (علیه السلام ) عرض کردم : قبل از آنکه خداوند ابوجعفر (امام جواد (علیه السلام ) ) را به شما ببخشد، از تو مى پرسیدم (که امام بعد از شما کیست ؟)؛ در پاسخ مى فرمودى :((اگر) خداوند به من پسرى عطا کند (او امام شماست ))، اینک خداوند آن پسر را به شما عنایت فرموده و چشمهاى ما را به وجود او روشن فرموده است ، خدا آن روز را نیاورد که ما با جاى خالى تو مواجه شویم و اگر چنین روزى (یعنى درگذشت شما) پیش آمد، ما به چه کسى مراجعه کنیم ؟ (و او را امام خود قرار دهیم ؟).
حضرت رضا (علیه السلام ) با دست اشاره به ابوجعفر (امام جواد (علیه السلام ) ) کرد که در آن هنگام پیش رویش ایستاده بود.
عرض کردم :((فدایت شوم ! این پسر، کودکى است که سه سال دارد؟!)).
فرمود:((سنّ کم او به امامت او آسیب نمى رساند، عیسى (علیه السلام ) قیام به حجّت (پیامبرى ) کرد با اینکه کمتر از سه سال داشت )).
3 - ((معمّر بن خلاّد)) مى گوید: در محضر حضرت رضا (علیه السلام ) بودم ، سخنى از آن حضرت (در راستاى امامت ) شنیدم ، آنگاه فرمود:((شما چه نیازى (به امام ) دارید (و چه کمبودى احساس مى کنید؟) این ابوجعفر (اشاره به امام جواد) است که او را جانشین خودم کردم و مقام خود را به او سپردم ، ما از خاندانى هستیم که کودکانمان (خصایص امامت ) را از بزرگانمان ، ارث مى برند، همچون یکدیگر (یعنى همانگونه که بزرگسالانمان خصایص امامت را ارث مى بردند) بدون هیچ گونه تفاوت )).
4 - ((حسن بن جهم )) مى گوید: در محضر امام رضا (علیه السلام ) نشسته بودم ، پسرش ابوجعفر (امام جواد (علیه السلام ) ) را خواست او کودک بود آمد، امام رضا (علیه السلام ) او را در کنار من نشانید و به من فرمود:((پیراهن او را بیرون بیاور))، من پیراهن (حضرت جواد را) از تنش بیرون آوردم ، امام رضا (علیه السلام ) فرمود: با دقت بین دو شانه او (جواد (علیه السلام ) ) را ببین ، من نگاه کردم ، ناگهان چشمم به چیزى شبیه مهر در یکى از شانه هایش افتاد که آن در گوشت فرو رفته بود. آنگاه حضرت رضا (علیه السلام ) فرمود:((این مهر را مى بینى ؟ نظیر همین ، در شانه پدرم وجود داشت )).